کد خبر : 10523

سندروم آفتاب‌پرست را می‌توان نوعی اختلال نوپدید در سلامت روان‌سازمانی دانست.

بصیرن نو؛ یادداشت؛ دکتر ملیکا ملک‌آرا – نظریه‌پرداز در حوزه‌های رهبری سازمانی، برندینگ، فرهنگ و مسئولیت اجتماعی ؛ در زیست‌شناسی، آفتاب‌پرست را به‌عنوان موجودی می‌شناسیم که برای دفاع و بقا، رنگ خود را با محیط هماهنگ می‌کند.

در چارچوبی مفهومی که نگارنده آن را در قالب نظریه‌ای تحلیلی با عنوان «سندروم آفتاب‌پرست» پیشنهاد کرده است، نوعی اختلال رفتاری-سازمانی مورد توجه قرار می‌گیرد که طی آن، فرد در مواجهه با الزامات محیط کار، به‌جای حفظ انسجام هویتی و مشارکت فعال، به تطبیق‌پذیری افراطی، تغییر مداوم نقش‌ها و حذف تدریجی مؤلفه‌های شخصیتی و ارزشی خود روی می‌آورد. این وضعیت بیش از آن‌که نشانگر انعطاف‌پذیری سالم یا هوش هیجانی بالا باشد، بازتابی از فشار ساختاری، ترس از طرد، ناایمنی روانی و فرهنگ سازمانی ناسالم است که در آن، «همرنگ شدن» شرط بقا تلقی می‌شود. از منظر این نظریه، رفتار آفتاب‌پرستی برخلاف ظاهرش ـ که ممکن است با چابکی یا انطباق حرفه‌ای اشتباه گرفته شود ـ در اصل، نوعی سازوکار تدافعی برای پنهان‌سازی تعارضات درونی، سرکوب خلاقیت و تقلیل نقش فرد به یک عنصر صرفاً تابع در ساختار قدرت سازمانی است. این سندروم، به‌تدریج باعث استهلاک سرمایه نمادین کارکنان، ایجاد بی‌ثباتی در نقش‌های سازمانی، و شکل‌گیری فرهنگ سازمانی فاقد تنوع واقعی و جسارت انتقادی می‌شود.

این سندروم معمولاً در سازمان‌هایی پدیدار می‌شود که در آن‌ها امنیت روانی پایین است، تصمیم‌گیری‌ها غیرشفاف‌اند، فضای نقد و گفت‌وگوی آزاد محدود است و قدرت، تمرکزگرا و گاه تبعیض‌آمیز عمل می‌کند. در چنین شرایطی، فرد برای باقی ماندن در ساختار، به‌جای صداقت، خلاقیت یا نوآوری، به تطبیق‌پذیری افراطی روی می‌آورد. او به «آفتاب‌پرستی سازمانی» دچار می‌شود؛ رفتاری که در کوتاه‌مدت، بقای فرد را ممکن می‌سازد، اما در بلندمدت، به فرسایش سرمایه انسانی و زوال فرهنگ سازمانی منجر خواهد شد.

پیامدهای این سندروم را می‌توان در چند سطح تحلیل کرد

۱ـ فردی: افراد دچار بحران هویت شغلی می‌شوند، رضایت شغلی کاهش می‌یابد، انگیزه‌های درونی از بین می‌رود و خلاقیت جای خود را به تکرار و مصلحت‌اندیشی می‌دهد.

۲ـ سازمانی: تصمیمات دچار خطای جمع‌گرایی، بله‌قربان‌گویی و سکوت سازمانی می‌شوند و استعدادهای واقعی دیده نمی‌شوند

۳ـ اجتماعی: گسترش این سندروم در لایه‌های مدیریتی و حرفه‌ای یک جامعه، در نهایت موجب تولید نخبگانی منفعل و هویت‌زدوده خواهد شد که توانایی ایفای نقش مؤثر در تحولات اجتماعی را از دست می‌دهند.

سندروم آفتاب‌پرست را می‌توان نوعی اختلال نوپدید در سلامت روان‌سازمانی دانست که برخلاف ظاهر آرام و تطبیق‌پذیرش، به‌صورت خزنده، ریشه‌های اصالت، شجاعت و اخلاق حرفه‌ای را می‌خشکاند. درمان این سندروم نیازمند بازطراحی ساختارهای سازمانی، بازسازی فرهنگ کاری، تقویت امنیت روانی و آموزش رهبری اصیل (Authentic Leadership) است.

سازمان ها گاها نیازمند نگاهی نو به عدالت سازمانی و شیوه رهبری هستند.باید به‌جای تمجید بی‌چون‌وچرا از «انطباق‌پذیری»، مرز آن را با «هویت‌زدایی» مشخص کنیم. سازمان‌های آینده‌نگر، دیگر به آفتاب‌پرست‌های حرفه‌ای نیاز ندارند؛ بلکه به انسان‌هایی اصیل، منتقد، خلاق و شجاع نیازمندند که در عین انعطاف، خود را گم نکنند.

شما باید وارد سایت شوید تا بتوانید نظر دهید.